دکتر محمد ملکزاده، استادیار روانشناسی و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی یاسوج، در این سمپوزیوم به بررسی ابعاد سیاستی، رسانهای و بینبخشی در مدیریت و کاهش خودکشی در استان پرداخت.
وی اذعان داشت: طبق اعلام سازمان بهداشت جهانی، اگر قرار است از خودکشی جلوگیری شود، باید دو کار اساسی یعنی برنامهریزی جامع و هماهنگی بینبخشی به طور جدی شکل گیرد که متأسفانه حلقه مفقودهای در استان ماست.
وی افزود: در سال ۱۹۹۰ در فنلاند به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر، ۳۰ مرگ ثبت شد، اما اکنون این رقم به ۱۴ مرگ رسیده است. از سال ۲۰۲۰ تا ۲۰۳۰ نیز برنامه جدیدی تدوین کردهاند که شامل هفت هدف اصلی و ۳۶ اقدام تحقیقشده است.
وی ادامه داد: یکی از اهداف، تغییر نگرش بود؛ تغییری در جامعه، متخصصین و مردم در ارتباط با خودکشی و سلامت. هدف دیگر، کاهش دسترسی به ابزار خودکشی و همچنین حمایت زودهنگام از افرادی بود که نیاز به کمک دارند.
وی خاطرنشان کرد: در بسیاری از مواقع، اکثریت افراد نیاز به کمک دارند؛ لذا باید افراد پرریسک را شناسایی کرده و در راستای توسعه نظام مراقبت گام برداریم.
وی تأکید کرد: یکی از عوامل مؤثر بر ترویج خودکشی، اثرات سوء رسانههاست که باید آن را جدی گرفت و اقدامات مبتنی بر پژوهش در این زمینه انجام شود.
وی با اشاره به نبود یک پایگاه داده واحد در حوزه خودکشی گفت: این عدم شفافیت و نبود پایگاه داده، یکی از مشکلات و معضلات ما بوده و هست.
تحلیل پدیدارشناسانه خودکشی با رویکرد فرهنگی و بومی
در ادامه، آرمان حیدری، عضو هیئت علمی دانشگاه یاسوج، به تحلیل پدیدارشناسانه خودکشی با تأکید بر نمادهای فرهنگی و زبانشناختی بومی و منطقهای پرداخت و گفت: برای بیان یک مسئله باید توصیف دقیقی داشته باشیم و خودکشی نیز از این قاعده مستثنی نیست.
وی افزود: اگر بخواهیم نقشه جامعی داشته باشیم، باید وضعیت کل و جزء با دقت و صراحت بررسی شود.
وی با اشاره به اهمیت بررسی الگوهای خودکشی تأکید کرد: در تبیین پدیدههای اجتماعی میتوانیم دو رویکرد داشته باشیم؛ یک رویکرد بیرونی بر اساس پیشفرضها و یک رویکرد درونی، که برای خودکشی باید رویکرد فردی و درونی را بررسی کنیم و نمادها، دیدگاهها و رفتارها را ارزیابی نماییم.
وی تأکید کرد: ما با یک انسان سر و کار داریم؛ بنابراین در مسئله خودکشی باید پای صحبتهای افراد اقدامکننده بنشینیم، در روش شناخت مسائل بازبینی داشته باشیم و نگاه مقصرانه به فرد و خانواده فرد اقدامکننده را کنار بگذاریم.
وی در پایان خاطرنشان کرد: پدیدارشناسان معتقدند باید نشانهها و نمادهای مسئله مورد پردازش قرار گیرد؛ اما متأسفانه در جامعهای زندگی میکنیم که هویت متظاهرانه داریم و امید به زندگی بهشدت کاهش یافته است.
سیاستهای سلامت روان در ایران و چالشهای پیشگیری از خودکشی
دکتر محمد مرادیجو، استادیار سیاستگذاری سلامت دانشگاه علوم پزشکی یاسوج، به تحلیل سیاستهای سلامت روان در ایران و چالشهای هماهنگی بینبخشی در پیشگیری از خودکشی پرداخت.
وی اذعان داشت: سیاستهای سلامت روان در سالهای اخیر با هدف ارتقای سلامت روان جامعه و پیشگیری از اختلالات روانی تدوین و اجرا شده است.
وی اضافه کرد: ادغام خدمات سلامت روان در نظام مراقبتهای بهداشتی اولیه یکی از این سیاستهاست که با هدف دسترسی آسانتر و عادلانهتر به خدمات سلامت روان برای تمام افراد جامعه، بهویژه در مناطق محروم و دورافتاده، اجرا شده است.
دکتر مرادیجو توسعه مراکز جامع سلامت روان را از دیگر اهداف این سیاستها دانست و تأکید کرد: این مراکز با ارائه خدمات تخصصی سلامت روان از جمله تشخیص، درمان و توانبخشی نقش مهمی در ارتقای سلامت روان جامعه ایفا میکنند.
وی همچنین آموزش و اطلاعرسانی عمومی را مهم دانست و تأکید کرد: این سیاست با هدف افزایش آگاهی عمومی درباره سلامت روان، کاهش انگ اجتماعی و تشویق افراد به مراجعه به متخصصان در صورت نیاز تدوین شده است.
وی در نقد برنامه ملی پیشگیری از خودکشی گفت: ناتوانی در مداخله بهموقع یکی از اشکالات ساختاری و سیاستگذاری است؛ زیرا مراقبتهای پس از اقدام که یکی از مؤثرترین اقدامات است، پوشش کافی ندارد و پیگیری بیماران در طولانیمدت ساختارمند نیست.
وی ادامه داد: شاخصهای موفقیت این برنامه عملیاتی و قابل سنجش نیستند، گزارش دورهای اثربخشی اقدامات منتشر نمیشود و ارزیابی مستقل توسط دانشگاهها یا مراکز پژوهشی وجود ندارد.
وی نبود سازوکار رهبری واحد را یکی از چالشهای اساسی عنوان کرد و گفت: در مدلهای موفق جهانی، یک نهاد فرادست پیشبرنده هماهنگی است، اما در ایران این نقش عمدتاً بر دوش وزارت بهداشت گذاشته شده که قدرت مدیریتی لازم برای اجبار دستگاههای دیگر را ندارد.
اولویتهای کلیدی استان در برنامه کاهش خودکشی
دکتر مسلم شریفی، معاون بهداشت دانشگاه علوم پزشکی یاسوج، نیز به اولویتهای کلیدی در برنامه کاهش خودکشی با رویکرد سلامت عمومی پرداخت و گفت: میزان خودکشی در استان دو برابر میانگین کشوری است.
وی افزود: خودکشی قابل پیشگیری است، اما به شرط اقدام و تلاش. خودکشی یک معضل چندوجهی بهداشت عمومی است.
وی اذعان داشت: افراد آسیبدیده را باید دید و نقش همه افراد باید بهدرستی اجرا شود. متأسفانه اقداماتی که تاکنون انجام شده مبتنی بر برنامه شواهدمحور نبوده و اکنون این فضاست که ما را مدیریت میکند؛ درحالیکه باید این فضا را بشکنیم و مدیریت را در دست بگیریم.
وی خاطرنشان کرد: پیشگیری از خودکشی در سه سطح انجام میشود: سطح اول همگانی برای کل جامعه، سطح دوم نظارتی برای گروههای پرخطر و سطح سوم بالینی برای افراد آسیبدیده.
خودکشی و بازنمایی رسانهای
در پایان، دکتر صیاد خردمند، جامعهشناس و مدرس دانشگاه یاسوج، به موضوع خودکشی و بازنمایی رسانهای آن پرداخت.
وی گفت: متأسفانه خودکشی الگوبردار است و نباید اجازه داد افراد دچار مد زدگی و تقلید گرایی شوند، البته نباید ما در تحلیل دچار تقلیل گرایی شویم و از منظر روش شناختی رسانه را به عنوان عامل اصلی قلمداد کنیم.
وی اذعان داشت: رسانه به همان اندازه که اثر مثبت دارد، اثر منفی نیز ایجاد میکند و بسیاری از عوامل و پیشزمینههایی که در این نشست به برخی از آنها مانند فقر، نا برابری، فشار ساختاری و .. اشاره شد، جرقههای ابتدایی را برای گرایش به خودکشی شکل میدهند اما فرد در مرحله بعدی به عنوان یک عامل مداخله گر رسانه، عوامل اصلی را تشدید می کند.
وی با بیان اینکه رسانه یک عامل میانی تشدیدکننده است گفت: کسی با خواندن یک خبر خودکشی نمیکند، اما رسانه میتواند جرقههای اولیه رفتارهای ناسالم و اقدام به خودکشی را تشدید کند.
وی اشاره کرد: تحقیقات نشان میدهد خودکشی برای انتقام از دیگران یا انتقام از خود( خود سرزنشی) و یا انتقام از جامعه می باشد این اقدام نوعی پیامرسانی از مبدا به مقصد است؛ پیامهایی که عمدتاً ناشی از دیده نشدن، ناتوانی و ملالاند.
وی تأکید کرد: رسانهها نباید از قربانیان خودکشی قهرمانسازی کنند. متأسفانه در استان ما بازنماییها، هیجانی است و باید دستورالعملها و شیوه نامه های اطلاع رسانی در حوزه خودکشی تهیه و منتشر شود، برای نمونه رسانهها باید از تیترهای احساسی و هیجانی پرهیز ، از انتشار جزئیات نوع اقدام، محل و یادداشتها یا وصیتنامههای فرد خودداری شود.